پیشرفت گستره دانش بشری و شناسایی مواد اولیه گوناگون سببساز ایجاد طرح و نقش و رنگهای دلانگیزی شده که حاصل آن آفرینش آثاری زیبا و کمنظیر در هنر زریبافی است. آثاری که در کارگاه زریبافی مدرسه صنایع قدیمه (موزه هنرهای ملی ایران) خلق شده، خود به تنهایی گواهی بر چیرهدستی هنرمند ایرانی است.
پارچههای زیبای ابریشم و زربفت که هریک زینتبخش موزههای ایران و جهان هستند تاریخ بس دور و درازی با خود به همراه دارند. تاریخ نساجی ایران به آغاز عصر نوسنگی بازمیگردد؛ تاریخی شگرف که حیرت تمامی جهانیان را در دورههای مختلف برانگیخته تا در سرتاسر گیتی نام و آوازه هنر و هنرمند ایرانی برای همیشه جاودانه شود.
در دورههای مختلف تاریخی با کشف آثار باستانی به انواع پارچههایی برمیخوریم که نشاندهنده فن بافندگی نزد ایرانیان از دیرباز است. طرحهایی مختلف که وابسته به سلیقه هنرمند و استفاده همان دوران هستند و بعضی از آنها هنوز هم نزد ما متداول است.
یکی از شاخصههای منسوجات ایرانی دارا بودن رنگهای تند و تابناک است که میان عموم مردم از شهری، روستایی و چادرنشینان رواج داشته و این تنوع رنگهای زیبا را در لباسهای زنان عشایر ایرانی به وضوح میبینیم.
در این خصوص در کتابهای تاریخ به توصیفهای مختلفی برمیخوریم که از آنها میتوان دریافت که ایرانیان تا چه اندازه به رنگ لباس اهمیت میدادند. گزنفون جامه کورش سوار بر ارابه را چنین توصیف کرده است:«بالاپوشی ارغوانی و برشخورده با نوارهای سفید و... و شلواری به رنگ قرمز نارنجی و شنلی تماما ارغوانی». در جنگهای مختلف میبینیم که لشکریان پارسی ابریشمینهها را وارد صحنه نبرد کردند. سپاهیان ابریشمپوش شاپور دوم ساسانی با درفشهایی ابریشمی که در دست داشتند به جنگ با دشمنان خود میپرداختند.
در نقش برجستههای تختجمشید، داریوش اول را با ردای بلند نشان میدهند و نیز در لوحهای مکتوب هخامنشی که در شوش کشف شده از بافندگی پارچه و تزیین جامه با سوزندوزی رنگین سخن به میان آمده است.
نخستین مدرک مستدل از منسوجات نقشدار در کندهکاریهای طاقبستان از خسرو دوم است. در آن هنگام بافتههای کارگاهی عمدتا عبارت بودند از حریر موجدار الوان با بافت یک تاروپودی ساده که به نام تمابی (منسوب به تماب از بزرگان بنیامیه و نام محلهای در بغداد که این پارچه در آنجا تولید میشده) معروف بوده و دیگر ابریشمینههای جناغیباف با چند تاروپود نابرابر و گل نقشهای درشت؛ و این هر دو نوع بافندگی با دار چوبی در سراسر خاور نزدیک رواج یافته بود. در نقش برجستههای طاق بستان خسرو دوم با جامهای مزین به نقش مکرر سیمرغ به طور مجزا درون شمسهها به چشم میخورد.
اوج شکوفایی هنر بافندگی را میتوان در دوره ساسانیان مشاهده کرد. در این دوره فن بافندگی در ایران به اوج عظمت و ترقی خود رسید. در همین دوره به بعضی از پارچههای ابریشمی و طرحها و رنگهای زیبا برخورد میکنیم که حیرت جهانیان را برانگیخته؛ پارچههای ابریشمی با اشکال هندسی با تصاویر حیوانات، پرندگان و سواران در حال شکار که با دقت خاصی بافته شده است. در این دوره بود که ساسانیان پارچهبافان سوریه را به اسارت گرفتند و آنها را در کارگاههای پارچهبافی دولتی به کار گماردند.
برجستگی پارچههای زری در دوره ساسانی باعث شده بود که بازرگانان اروپایی و چینی خریدار ویژه این محصول در آن زمان باشند و برای تجارت این صنعت به ایران سفر میکنند. امروزه متاسفانه از پارچههای زری پیش از اسلام در (کشورمان نمونهای بر جای نمانده و باید آنها را در اروپا کلیسای سنمارک ونیز) در آمریکا موزه ملی واشنگتن) و در مسکو (موزه ارمیتاژ لنینگراد) و موزه سلطنتی لندن جستوجو کنیم.
با ظهور اسلام و تحولاتی که در جامعه صورت پذیرفت هنر پارچهبافی دچار دگرگونی خاصی شد. طرحها با اعتقادات مردم پیوندی نو را آغاز کرد و رنگهای خاص مورد استفاده هنرمندان قرار گرفت که آغازگر تحولی برای این هنر محسوب میشود. در این مسیر بود که هنر پارچهبافی سیر تکاملی خود را طی کرد و با ایجاد طرحها و نقشهای جدید و متنوع، چیرهدستی و توانمندی هنرمندان بیش از پیش در عرصه این هنر نمایان شد.
در دوران اسلامی بافندگان بنیامیه و عباسیان، پارچههای زیبای خود را با همان دستگاههای دوره ساسانی میبافتند. در زمان سلجوقیان بافندگان، دستگاهها را با اصلاحاتی تغییر داده و در نتیجه دستگاهی به نام دستگاه ایرانی ساخته شد که در تمام دنیا به همین نام معروف است.
پارچههای زربفت و سیمبافت
با گسترش صنعت ابریشمبافی هنرمندان برای زینتبخشیدن بیشتر به ابریشمهای بافته شده از نخهای گلابتون و نقره استفاده کردند که آن را زریدوزی یا نقرهدوزی نامیدند. در این هنر با به کار بردن فلزات قیمتی در بافت پارچه زربفت برگهای زرین را بریده و آن را به شکل نخ میریسیدند؛ به طوری که به جای پود پارچه از این نخهای زرین استفاده میکردند.
روایت شده است که در شهرهای خاوری خراسان پارچههایی با فلز بافته میشد که صنعت مهمی به شمار میآمد (زربفت). بسیاری از این پارچههای قیمتی که در آنجا بافته میشد به اروپای قرون وسطی راه یافت و در اروپا از آنها برای اماکن مقدس، لباسهای افراد شاغل در کلیسا و لباس تاجگذاری سلاطین استفاده میکردند که مهارت پارچهبافان زمان ساسانی در هنر زریبافی را نشان میدهد. در قرون وسطی این صنعت توسعه یافت و در زمان صفویه از لحاظ هنری به اوج تکامل خود رسید. در این دوره هنر زریبافی از نظر نقش، دوره تکامل و مترقی خود را طی کرد.
محل تمرکز استادان و هنرمندان این فن در شهر کاشان بوده است. از جمله هنرمندان آن دوره میتوان از آقامحمدتقی نقشبند (جد بزرگ استادمحمد طریقی، سرپرست کارگاه زریبافی مدرسه صنایع قدیمه) که در شهر کاشان میزیسته نام برد. وی از استادانی بود که بافتههای او مورد توجه دربار قاجار قرار گرفته بود. استاد حبیبالله طریقی که یکی از افراد خانواده نقشبند بود در حدود 90سال پیش به ساختن دستگاه زریبافی اقدام کردند و به تهیه نمونههای نفیس و ارزندهای از زری موفق شد که در نوع خود بینظیر بود.
در سال 1309 شمسی به درخواست استاد طاهرزاده بهزاد، استاد حبیبالله طریقی از کاشان به تهران فراخوانده شد و در کارگاه قالیبافی مدرسه صنایع قدیمه یکدستگاه دار زریبافی نصب و تعلیم و ترتیب شاگردانی در این رشته شروع شد. بعدها این دستگاه به کاخ گلستان انتقال یافت و در آنجا به 4دستگاه افزایش پیدا کرد و بعد از مدتی دوباره به اداره صنایع قدیمه (اداره هنرهای ملی) انتقال یافت.
با گسترش کارگاه زریبافی و دعوت از هنرمندان این رشته و تربیت شاگردان بنام در این فن، استاد طریقی موفق به گسترش وسیع کارگاه زریبافی شد و همین امر سبب شد در آن زمان کارگاه دیگری در شهر اصفهان تاسیس شود.
کارگاه زریبافی مدرسه صنایع قدیمه، با تولیدات بینظیر و زیبای خود توانست مدال صنعت را به همراه تقدیرنامهای دریافت کند. در سال 1985 در نمایشگاه بینالمللی بروکسل مدال طلا به کارگاه زریبافی اختصاص یافت. از اساتید بنامی که در کارگاه زریبافی در این رشته مشغول فعالیت بودند میتوان استاد حبیبالله طریقی، استاد محمد طریقی، استاد محمودی، استاد عنایت و... را نام برد که با آفرینش آثاری بینظیر سببساز ماندگاری و تداوم هنر زیبای زریبافی شدند. آثار خلق شده این هنرمندان بزرگ در موزه هنرهای ملی ایران نگهداری میشود که حاصل کار این اساتید در سالهای 1310 الی 1360 است.
هنر زریبافی با طرحها و نقشها و رنگهای زیبا چشم بیننده را خیره میکند و در واقع ترکیب رنگ و طرح است که بافت را زیباتر جلوهگر میکند. رنگهای گیاهی و معدنی با روشهای خاص در کارگاه رنگرزی مدرسه صنایع قدیمه جهت استفاده هنرمندان در هر رشته خاص آمادهسازی و سپس در اختیار آنها قرار میگرفت.
در مدرسه صنایع قدیمه در کنار کارگاه زریبافی، کورههای رنگرزی به طور دائم در حال فعالیت بود و رنگرزان به رنگآمیزی ابریشمهای خام که برای ایجاد طرح، آمادهسازی میشدند میپرداختند. در اینجا جای دارد از استاد حسین نعمت یاد کنیم که بسیار توانمند و با استادی خاص به رنگ کردن ابریشمهای طبیعی میپرداخت و شاید تاکنون هیچ هنرمندی نتوانسته باشد جای خالی او را در میان هنرمندان رنگرز پر کند.